بســـــم رب الــــزهــراء
بســـــم رب الــــزهــراء

شب عملیات پلاکشو کند و انداخت سمت سیم خاردارها!
بهش گفتن این چه کاریه! اگه شهید شدی خونوادت
چه گناهی کردن که یه عمر چشم انتظار بچشون باشن!
گفت :یه لحظه توی ذهنم اومد که اگه شهید بشم جنازمو میبرن توی
محل و عجب تشییع جنازه ی باشکوهی توی محل واسم راه میفته!
بهش گفتن این چه کاریه! اگه شهید شدی خونوادت
چه گناهی کردن که یه عمر چشم انتظار بچشون باشن!
گفت :یه لحظه توی ذهنم اومد که اگه شهید بشم جنازمو میبرن توی
محل و عجب تشییع جنازه ی باشکوهی توی محل واسم راه میفته!
از خدا خجالت کشیدم ....
+ نوشته شده در دوشنبه چهارم آذر ۱۳۹۲ ساعت 18:24 توسط فاطمه =)))
|